درکوچه باغ ترانه

ترانه های ف.شیدا

درکوچه باغ ترانه

ترانه های ف.شیدا

باتو ...بی تو


دل نمیشه ازتوبرداشت توی روزائی که نیستی 

رفتی ... اما بروی من ، درای رفتنو بستی 


یه نگا بمن نکردی که دلم مونده همینجا 

رفتیو هیچ نمیدونی چه جوری دلوشکستی


باید ازنو « دل » بسازم قد تنهائی ام دوباره

میدونی کلید دل رو ..کسی غیر تو نداره ؟

باصدای خسته ی غم ، باید از خدا بخوام که 

برای این دل غمگین ... قفلی تازه تر بزاره 


نمیخوام ببینم عمری که دلم در تب وتابه 

تا رسیدن بتو انگار پشت هم فقط سرابه 

نمیخوام راهی برم که ..واسم عاقبت نداره 

وقت عاشقی گذشته ...حال عاشقا خرابه 


برو همقد جدائیت ...دلمو رها کن اینجا 

من هوای عاشقی رو... مسپرم بدست دنیا 

بعد تو رهاتر از باد ...دل به آزادی میبندم 

مثه پر برای پرواز ...مثه قایق روی دریا 


فرزانه شیدا /چهارشنبه - ۲۲ آبان ۱۳۹۲

Wednesday - 2013 13 November

جدائی ....


نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودم
که به حرمت سکوتم، تو به دیدنم بیائی
نه سراغ من گرفتی ، نه سخن به نامه گفتی
به همان بهانه ای که، نشنیده ای ندائی
من به چشم مانده در راه ،به دلی لبالب از«آه»
دیده ام که ره رسیده به تقاطع دوراهی
غصه ی دوباره ی من ، قلب پاره پاره ی من 
مانده در حسرت رویت ،به سلامی ونگاهی
این شکسته قلب عاشق ،خون به سینه چون شقایق
زغمت چنان شکسته که نباشدش دوائی 
شب بی ترانه ی من ، اشک عاشقانه ی من 
میرود زغصه دل ، تا به درگه خدائی 
توبرو که قلب شیدا ، گرچه جان سپرده درجا 
سر نهد به دامن غم ، در فغان این جدائی 

فرزانه شیدا / دوشنبه - ۷ مرداد ۱۳۹۲
Monday - 2013 29 July


انجمن شاعران پارس 

با عضویت رایگان  مقدم  دوستان شاعر ،ترانه سرا، نویسنده 

وعلاقمندان به شعر وادب پارسی را گرامی میدارد 


http://parspoets.in/pars/


فیسبوک من( فرزانه شیدا ) همراه با اشعار ونوشته های جدیدمن   :


https://www.facebook.com/farzaneh.sheida.3


سرمون خورده به سنگ روزگار!


« زمونه »یه کاری کن دلم گرفت

از تموم آدما ی روزمین

واسه یکبارم شده «نامهربون

این دل خسته وزارم رو ببین

زمونه آخه مگه , بازیچه بود

اینجوری دست غمی فنا شدن

دل بزاری پای یارئی ها ولی..

بازدوباره باغمی , جدا شدن

خداجون منکه نخواستم که بیام

اون بالا «جا »واسه من, یکی نبود؟

من روی زمین تو اسیری ام

حالا بس !ببر ما رو ! سریع وزود

!دیگه من هرچی که دیدم بسمه

دنیاتم ، مالِ دلایِ بی وفا

جای من نبوده هرگز روزمین

خودتم اینو میدونی ای خدا!

توکه دنیات یه وجب خوبی نداشت

واسه چی منو اسیرش میکنی؟

واسه بازیهای تلخ سرنوشت

غمارو, همش اجیرش میکنی

خوبه ما شکر تو کردیم شب وروز

آخرش اینه  همه   نهایتش؟

اونهمه شکر خدا, شکر خدا

تا نگه دل واسه تو ، شکایتش؟!

لبامو بستم وگفتم وشب وروز

خدامون خیلی خداست , حرف نداره

شایدم واسه همین " خدای من"

هر بلائی سرِ قلبم  میاره!

خداجون سبزی دنیات مال تو

ماکه بخشیدیم عطاشو به لقاش

آدمات آخر نامردی شدن

ما که دیدم هم جور, از هر قماش

حالا با اجازتون دمق شدیم

سرمون خورده به سنگ روزگار!

ترو به هرکی که دوست داری, خدا

دیگه بیشتر سرمون بلا نیار

ما غلط کردیم اگه تو زندگی

باتو گفتیم که رضائیم به رضات

بی خیال !ناراضی وشاکی شدم

نه زمین جای منه ، نه تو فضات!!!


 فرزانه شیدا 

ف.شیدا / تاریخ امروز دیگه  !!!

یعنی دوشنبه 14 دیماه 1388

ترانه های (یه بهانه ..و*عمق نگاه )

I love you

یه بهانه


رفتم وُ تو شهر عشقم

دلمو تنها    گذاشتم

دیگه حتی واسه موندن

یه بهانه هم نداشتم

با همه روح و وجودم

یه دله شکسته بودم

آره  دل شکسته بودم  

باتمامی وجودم

میگن این دوروز دنیا

جای غم خوردن نداره

چه  جوری آروم  بگیره

اون دلی که بیقراره ؟!

شاید  این تاوُون عشقه

که کنار تو  نموندم

رفتم و با  ناامیدی 

دلو  دنبالم  کشوندم

گرچه شاید دیگه امروز

توی  خاطرت نباشم

رفتم ..اما نتونستم

؛خودم؛ از فکرت جدا شم !

بعد تو، دنیا با قلبم

سر ِیاری  هم نداشته

هرکی از پیشم گذشته  

پا روی  دلم گذاشته

بسکه  قلب من شکسته

دیگه خرد و  خاکشیره

توی دستای زمونه

بی تو  قلب  من  اسیره

....
از خدا خواستم که قلبم 

یکمی آروم  بگیره

آخه قلب  من  میدونه  

آخر از غمت  میمیره

....
یادته  همیشه بامن 

نغمه ی عشقو  میخوندی

کاش توهم بپای حرفات

مثه قلب من می موندی !

من  همیشه  بیقرارم

خودتم  اینو  میدونی

منو باش که فکر میکردم

تو پای عشقت میمونی

....
ولی امروز توی غمها

منم وُ یکدل تنها

نمیدونم تو کجائی

منکه جا موندم و ؛ شیدا؛ !!!

 

 هفتم بهمن  ف.شیدا 1383

 ــــــــــــــــــــــ

*عمق نگاه

عمق نگاه ناز تو , رفتم وبی خبر شدم

هوش ز سر پریده تا جادوی آن نظر شدم

چونکه زتو جدا شدم , همچو کسی که مّی زده

از در خانه ی خودم , عابر رهگذر شدم

هیچ نمانده خاطرم, چه شد مرا , کجا شدم؟

بعد تو با عشق تو من, یک دل دربدر شدم

دگرمرا کسی ندید , میان شهر و کوچه ام

چون که دگر ز درد تو ،راهی یک سفر شدم

ماندن من چه فایده , بی تودر این دیار غم

چونکه بگوشه ی غمی , عاشق بی ثمر شدم

روم براه خودولی , عشق ترا چه سان برم؟

منکه باوج درد وغم "بودم" وُ بس هدر شدم


1363/2/22 شنبه فرزانه شیدا

دلشکسته


  Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group 

سنگ ِتو  به سینه میزد  دل ِعاشقِ شکسته  

به خیال اینکه قلبت , پای عاشقی نشسته  

 

بی وفائیت که دروغ نیس, تومنوویرونه کردی   

بایه عمری چش براهی ؛توی قلبم خونه کردی

یادته  همش میگفتی که ته خط وفائی 

روزگار, اما, نشون داد که چه جوری با وفائی


  از همون روزی که رفتی رنگ غم رنگ نگامه

   رنگ اندوهه وحسرت که همیشه با چشامه

رنگ تنهائی ورنجه رنگ آرزوی مرده

بغض لرزونه که دائم توحریره ی صدامه

 

رنگ خاکستری دل ،رنگ بیقرار بودن 

یه امید دلشکسته ,که نشسته توُ دل من 

یه فروغ مات ومبهم ,توی تاریکی غمها 

اینه رسم عاشقونه, واسه ی غریبه مردن    

 

فرزانه شیدا  1390

 

Click Here For Get More Mail From Sare2008 Group