من مسافری غریبم، توی جاده های تنها
توی کوله بار عشقم ، نمونده قراری برجا
همه ی شبهای رفتن ، بدون صبح سپیده
اشکای نگاه وقلبم و (خط جاده) رو کشیده!
انگار از نگاه دنیا ، بی تو بودن یه گناهه
روزائی رو داده برمن، که مثه شباش سیاهه!
افتاده اسم منو تو ، انگار از دست محبت
تادلم تنها بمونه * توی جاده های غربت !
نمیدونم ...
نمیدونم تو کجائی! منکه آواره ی دهرم
هنوزم با بیقراری ، دنبال (دلم) میگردم!
دلمو من جا گذاشتم ! وقتی راه ما(دوتا) شد!
دل من باهام نیومد ،وقتی دنیامون جدا شد!
من ولی یه چش براهم که امیدش یه سرابه
دیدن دوباره ی تو ، مثه رویا توی خوابه!
بی توتنهائی چه سخته، از تو ُ کوچه ها گذشتن
کسی رو شونه به شونه ، واسه دردو دل نداشتن!
آخه دنیا هم دروغه! مثه خنده های غمگین
که میادرو لب می شینه،که بده به لبها( تمرین*)!
تا بهت بگه دروغی : گریه هات ، واسش غریبه!
اما این دروغ محضه! خنده اش هم یه جور فریبه !
ولی انگار از نگاهش ، باتو بودن یه گناهه
روزائی رو داده برمن که مثه شباش سیاهه
همه ی شبای رفتن ، بی تو ، بی صبح سپیده
قطره اشکام توی رفتن ،( خط جاده*) رو کشیده!
خط جاده رو کشیده
ده شهریور ۱۳۸۲ اول سپتامبر ۲۰۰۳
فرزانه شیدا