یه بهانه
رفتم وُ تو شهر عشقم
دلمو تنها گذاشتم
دیگه حتی واسه موندن
یه بهانه هم نداشتم
با همه روح و وجودم
یه دله شکسته بودم
آره دل شکسته بودم
باتمامی وجودم
میگن این دوروز دنیا
جای غم خوردن نداره
چه جوری آروم بگیره
اون دلی که بیقراره ؟!
شاید این تاوُون عشقه
که کنار تو نموندم
رفتم و با ناامیدی
دلو دنبالم کشوندم
گرچه شاید دیگه امروز
توی خاطرت نباشم
رفتم ..اما نتونستم
؛خودم؛ از فکرت جدا شم !
بعد تو، دنیا با قلبم
سر ِیاری هم نداشته
هرکی از پیشم گذشته
پا روی دلم گذاشته
بسکه قلب من شکسته
دیگه خرد و خاکشیره
توی دستای زمونه
بی تو قلب من اسیره
....
از خدا خواستم که قلبم
یکمی آروم بگیره
آخه قلب من میدونه
آخر از غمت میمیره
....
یادته همیشه بامن
نغمه ی عشقو میخوندی
کاش توهم بپای حرفات
مثه قلب من می موندی !
من همیشه بیقرارم
خودتم اینو میدونی
منو باش که فکر میکردم
تو پای عشقت میمونی
....
ولی امروز توی غمها
منم وُ یکدل تنها
نمیدونم تو کجائی
منکه جا موندم و ؛ شیدا؛ !!!
هفتم بهمن ف.شیدا 1383
ــــــــــــــــــــــ
*عمق نگاه
عمق نگاه ناز تو , رفتم وبی خبر شدم
هوش ز سر پریده تا جادوی آن نظر شدم
چونکه زتو جدا شدم , همچو کسی که مّی زده
از در خانه ی خودم , عابر رهگذر شدم
هیچ نمانده خاطرم, چه شد مرا , کجا شدم؟
بعد تو با عشق تو من, یک دل دربدر شدم
دگرمرا کسی ندید , میان شهر و کوچه ام
چون که دگر ز درد تو ،راهی یک سفر شدم
ماندن من چه فایده , بی تودر این دیار غم
چونکه بگوشه ی غمی , عاشق بی ثمر شدم
روم براه خودولی , عشق ترا چه سان برم؟
منکه باوج درد وغم "بودم" وُ بس هدر شدم
1363/2/22 شنبه فرزانه شیدا