درکوچه باغ ترانه

ترانه های ف.شیدا

درکوچه باغ ترانه

ترانه های ف.شیدا

سرمون خورده به سنگ روزگار!


« زمونه »یه کاری کن دلم گرفت

از تموم آدما ی روزمین

واسه یکبارم شده «نامهربون

این دل خسته وزارم رو ببین

زمونه آخه مگه , بازیچه بود

اینجوری دست غمی فنا شدن

دل بزاری پای یارئی ها ولی..

بازدوباره باغمی , جدا شدن

خداجون منکه نخواستم که بیام

اون بالا «جا »واسه من, یکی نبود؟

من روی زمین تو اسیری ام

حالا بس !ببر ما رو ! سریع وزود

!دیگه من هرچی که دیدم بسمه

دنیاتم ، مالِ دلایِ بی وفا

جای من نبوده هرگز روزمین

خودتم اینو میدونی ای خدا!

توکه دنیات یه وجب خوبی نداشت

واسه چی منو اسیرش میکنی؟

واسه بازیهای تلخ سرنوشت

غمارو, همش اجیرش میکنی

خوبه ما شکر تو کردیم شب وروز

آخرش اینه  همه   نهایتش؟

اونهمه شکر خدا, شکر خدا

تا نگه دل واسه تو ، شکایتش؟!

لبامو بستم وگفتم وشب وروز

خدامون خیلی خداست , حرف نداره

شایدم واسه همین " خدای من"

هر بلائی سرِ قلبم  میاره!

خداجون سبزی دنیات مال تو

ماکه بخشیدیم عطاشو به لقاش

آدمات آخر نامردی شدن

ما که دیدم هم جور, از هر قماش

حالا با اجازتون دمق شدیم

سرمون خورده به سنگ روزگار!

ترو به هرکی که دوست داری, خدا

دیگه بیشتر سرمون بلا نیار

ما غلط کردیم اگه تو زندگی

باتو گفتیم که رضائیم به رضات

بی خیال !ناراضی وشاکی شدم

نه زمین جای منه ، نه تو فضات!!!


 فرزانه شیدا 

ف.شیدا / تاریخ امروز دیگه  !!!

یعنی دوشنبه 14 دیماه 1388

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد